»» خرمشهر


از دل زخمهای خرمشهر
میآیم
زخمهایی عاشق و پرپر گشته
که نخلهای نگاهم را
درکارون حماسه
رویانده
آی شهر تابان ولایت عشق
خرمشهر !
تو بهار شعر شهادتی
سلام بر حماسههای سرخت
که آفتاب را
به سجده وا داشته است
خرمشهر !
ای سرود روشن بارانی
سلام بر شقایقهای نگاهت
که شکوفهها را
به دلهای گُر گرفته
پیوند میزند

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهداء ( سه شنبه 87/11/1 :: ساعت 11:9 صبح )
»» یاری قلم
مدتی است که دیگر قلمم را به کار نگرفته ام.
مدتی است که دیگر قلمم مرا یاری نمی کند.
مدتی است که دیگر من قلمم را یاری نمی کنم.
زمانی طولانیست که قصد دارم از شهدا بنویسم ولی نشد. نه اینکه نخواهم، بلکه نشد.
فکر سیاه، دل سیاه، دست سیاه و قلم سیاه ...
این ها چیزی بودند که مانع من بودند.
پیش خود گفتم تا دلم را روشن نکردم ننویسم ولی فایده ای نکرد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهداء ( سه شنبه 87/11/1 :: ساعت 11:2 صبح )
»» شهادت

تیروترکش تمام شده ، دعا ونماز که هست، خداکه تمام نشده
آن روزهاشهیدان به خاطر دین روی مین رفتنداما امروزه برخی برای
رسیدن به مین چه راحت پاروی دین می گذارند!
جانبازان بدون پا تاملکوت رفتند ومابا ادعای دست وپاداری اندرخم
یک کوچه ایم.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهداء ( سه شنبه 87/11/1 :: ساعت 10:56 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غریبانه[عناوین آرشیوشده]